من گاهی...

من گاهي شبها با ماه تنها، همنوا ميشوم و ترانههاي مهتاب را براي بركههاي خفته ميخوانم، شنا ميكنم و تا عمق درياها سفر ميكنم .
من گاه مثل مرغ شب ميخوانم و تو مرا ميشنوي. نغمهاي را كه بس آشناست نه دور است و نه نزديك.
من گاهي مثل باران ميبارم و در زمين فرو ميروم و با عطر خاك ميآميزم و آن گاه بذري را كه در نهانگاه خود دارم در آغوش مهر ميفشارم.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت 0:46 توسط محمدحسن
|