حالا چرا؟؟!

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوش‌داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

ادامه نوشته

مجنون لیلی

کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی .. بی‌خبر از دلبستگی

عـاشقم

ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی .. عشق شدم تو غم شدی

........ادامه مطلب........

ادامه نوشته